loading...
من و تو پلاس
مهسا بازدید : 99 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (0)
دیشب که ناگهان از بی‌خوابی و اعصاب‌خوردی از موفقیت بت حسادت همیشگیم به گریه افتادم از خواب پرید و پریشان در آغوشم گرفت : «چرا گریه؟»

و من فکر کردم تکرار مکررات و شرح ماجرای بی‌عرضگیم چه فایده‌ای دارد؟ «هیچ» و باز از او تقاضا و از من انکار و قهر ..

شیرینم چقدر برای تو بگویم که از زندگی در این شهر دودی خفه و نشستن پشت میز هر روزه‌ی کار و انجام تمام کارهای نفرت‌انگیزم خسته‌ام خسته خسته خسته

شیرینم چقدر برای تو بگویم که من پیر شده‌ام و ناتوانم از رسیدن حتی به یکی از آرزوهای کودکیم ناتوان ناتوان ناتوان

شیرینم چقدر برای تو بگویم که از حسادت انسانهای بی‌ارزش و از تصور موفقیت‌های پی‌درپی آنها عاجزم عاجز عاجز عاجز

شیرینم چقدر برای تو بگویم که درس خواندم و خواندم و خواندم تا روزی به تمامی خانواده‌ی عوضیم ثابت کنم که هوش و تلاش شخصی به جای تمام پارتی‌بازی‌ها و سوء استفاده‌های موقعیتی آنها فایده دارد و نداشت نداشت نداشت

شیرینم چقدر برای تو بگویم که آرزو داشتم زن موفقی باشم و نشد نشد نشد 

نازنینم چقدر یک انسان می‌تواند به ناامیدی و ناتوانی و عجز برسد؟ چقدر نازنینم ..

چقدر می‌تواند بعد از ۲۰ سال تلاش و جنگ با زندگی و سختیهایش هیچ نشود و تحمل کند و همه چیز شدن بقیه را ببیند با این ژن حسادت .. چقدر می‌تواند؟

چقدر اینها را به تو بگویم و تو از کنار تمامی سختی‌ها و بیماریهای من رد شوی و سراغ پروژه‌ها و بانکهایت بروی؟

چقدر؟

می‌شود تمام زندگی و تصمیمات یک آدم اشتباه باشد صرفا چون آدم است و خطاکار و پر اشتباه؟ تمامش! می‌شود؟ می‌شود نازنین؟

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 297
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 22
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 51
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 334
  • بازدید ماه : 334
  • بازدید سال : 10,888
  • بازدید کلی : 111,005