دیگه حساب دزدیهام از دستم در رفته بود . این که یه روز هم ممکنه بفهمه فکری بود که اصلاً دوست نداشتم بیاد تو مغزم چه برسه بخوام راجع بهش راه و چاره پیدا کنم !
با خودم فکر می کردم آخرش دیگه خونه ی پرش میگم من زنت می شم بی چون و چرا !
مگه خره که قبول نکنه !
اونم با او ن وضعیت وحشتناکی که داره حتماً قبول می کنه یعنی چاره ای نداره ....