loading...
من و تو پلاس
مهسا بازدید : 195 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (0)

یه روز ظهر که تعطیل کردم تو راه ثریا بهم زنگید و گفت بیا خونه مون خالیه بشینیم فیلم ببینیم ناهارم آماده کردم .

رفتم خونه ثریا . یه خونه سه طبقه با 6 واحد . نسبتاً مایه داری می زد. رفتم تو . ثریا اومد دم در و گفت چشاتو ببند می خوام اتاقمو نشونت بدم .

وقتی چند قدمی رفتم تو گفت حالا باز کن !

چشامو که باز کردم دیدم یه اتاق پر از عکس و عروسک و اووه چقدر شلوغه.  دیوار سمت چپ یه عالمه عکس از پسرای بازیگرا و فوتبالیستا و چند تا عکس از خودش و دوستاش که بزرگ کرده بود و چسبونده بود به دیوار . سمت راست هم یه عالمه هنرپیشه زن خارجی با لباسهای خیلی شیک و نیمه پوشیده ....

گفتم تو عکاسی باز کردی اینجا دختر ؟؟؟!!!

خندید و گفت عشق عکسم دیگه !

دستمو گرفت و رفتیم لبه تخت نشستیم و گفت حالا بشین برات یه سورپرایز دارم.

رفت بیرون از اتاق .

من به اطراف نگاه می کردم و اون روبرو هم یه میز توالت بود پر از وسایل آرایشگری. کناش هم یه میز کامپیوتر و کنار اونم یه میز که روش پر از سی دی و فیلم بود.

اون کنار تخت هم یک کمد لباس بزرگ.

رفتم کنار میز توالت و یه رژ برداشتم باز کردم و مالیدم به لبام و ت وآینه نگاه کردم . صورتی .....

 

بعد چند دقیقه با یه تابلو بزرگ اومد تو که توش عکس من و شیدا و مریم و آنی و خود ثریا و چند تا دختر دیگه توش بودن.

چقدم خوشکل شده بودیم تو عکس ! خوردنی !

 

خیلی جالب بود گفت خب کجا بزنمش بهتره؟

کفتم بزن بالای سرت ! که وقتی می خوای بخوابی یاد ما بیفتی !! خندیدیم.

می گفت بقیه رفتن سینما . من خوشم نمی آد نرفتم.

نشستیم چند تا فیلم از ثریا دیدیم که رفته بود با بچه ها گردش  و فیلم آمرکن پای رو دیدم وای که چقدر خندیدیم  و ....

بعد ناهار یه چرتی زدیم . که خواهرش زنگید . گفت می گه بیا بریم سونوگرافی .

عکس خواهرشو نشون داد . خواهرشم مثل خودش خوشکل بود . می گفت حامله است. 4 ماهه.

سوار ماشینش شدیم و رفتیم دنبال  خواهرش و رفتیم سونوگرافی . و من از اونجا رفتم دوباره سرکار.

فرداش دوباره زنگ زد که بیا عکسارو ببینیم . این دفه تو پارک قرار گذاشتیم .

عکسای جنینو که  آورد. دیدیم وای چقدربچهه ناز بود . !

من گفتم به مامانش رفته !  گفت نه بابا به خالش رفته ! خنددیم .

تو راه برگشت که  از مترو می اومدیم چشمم خورد به مهسا !

کنار یه پسری داشتن دل می داد و قلوه می گرفت . شک کردم .

به ثریا گفتم بیا ببین. این اون پسری نیست که من دیدم . و داستانو براش تعریف کردم.

و تصمیم گرفتیم بریم دنبالش .

بعد از کلی چرخیدن و حرفیدن سوار یه تاکسی شدن و افتادن  تو خیابونا . بعد رفتن یه چند تا لباس خریدن و کافی شاپ و بعد رستوران و آخر سرم رفتن دوباره پارک . خسته شده بودیم  .

تا اینکه بعد یک ساعت راه افتادن رفتن و پسره سوار یه پژو شد.

بعد تعقیبش کردیم. تا جلوی یه خونه تو یه جای نسبتاً خلوت .  ثریا گفت خوب جاییه برای دخترآوردن ....

گفتم از پسره معلومه اهل خلافه ...

مهسا و پسره یه چند دقیقه ای توماشین نشسته بودن و با هم  حرف می زدن. یک ربع بعد مهسا پیاده شد و انگار می خواست بره که پسر پیاده شد دستشو گرفت و باز با هم حرفیدن و مهسا راضی شد و با هم دوباره سوار ماشین شدن !

گفتم ای بابا اینا خسته نشدن . خب بیرین تو خونه دیگه تمومش کنین .... خندیدیم

رفت تو خیابون بعدی ... و ما سر پیچ یکی از خیابونا وایستاد و پسره پیاده شد رفت داروخونه .... و بعد اومد و سوار شد و وقتی پیچید تو خیابون فرعی تا ما رسیدیم هیشکی نبود هر چی دنبالش گشتیم تو خیابونا و اطراف نفهمیدیم تو کدوم یکی از اون خونه ها رفت.

 

 

 

 

 

 

مهسا بازدید : 148 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (0)
سلام

محل تحویل پروژه طرح 2 خانم مهندس غفوری: ساعت 10 روز پنج شنبه 29 تیر

تهران، خیابان ولی عصر، مابین مخابرات و مهدیه تهران، پ 393 طبقه ی اول

افرادی که در این روز کلاس طرح 3 دارند می توانند پروژه هاشان را به فرد دیگری تحویل بدهند تا به دفتر خانم مهندس تحویل دهد.

مهسا بازدید : 172 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (0)
سلام

قابل توجه دانشجویان گروه یک ترم دوم 90-91 کلاس نرم افزار مهندس مرتضی طاهرخانی از روز شنبه 31 تیرماه ساعت 8.30 تا 17.30 برگزار خواهد شد.

موفق باشید.

مهسا بازدید : 111 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (0)
tyle="text-align: right;">انتقاد سازنده
سلام
باز هم منم ، امین رحمانی، نظرات همه رو خوندم ، هم اظهار لطف بود ، هم تعریف و هم انتقاد...
انتقادها رو با دقت و تأمل زیاد مرور کردم ، چون می تونن سازنده باشن و به رشد حرفه ای من کمک کنن
از آقای جمالی خواستم که پست قبلی رو پاک کنن، چون به جز من به اساتید دیگه هم انتقاد شده بود و تعاریف غیر معمول در کنار بعضی انتقادات جو را لوث کرده بود.
در هر صورت انتقاد سازنده است اگه درست انجام بشه.
پیشنهاد می کنم از این به بعد هر نوع انتقادی و از هر استادی دارین به صورت خصوصی با استاد مربوطه و یا آقای مهندس جمالی در میان بذارید تا منتقل کنن ، شک نکنید که همه اساتید استقبال می کنن
این حق مسلم هر کسیه که واسه بهبود وضعیتش اگه لازمه انتقاد کنه ، اما از راه درستش ، وگرنه باعث موضع گیری از طرف مقابل میشه
در هر حال بابت همه انتقادهای سازندتون ممنونم و سعی می کنم ازشون استفاده کنم
واز همه کسانی هم که اظهار لطف داشتن تشکر می کنم
موفق باشین

---

نظرات این پست منتشر نمی شود و به صورت خصوصی به مهندس امین رحمانی انتقال پیدا می کند.

مهسا بازدید : 152 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (0)
سلام دوستان عزیزم

امیدوارم که حال همتون خوب باشد.

جدیداً بنده یکسری حرفها شنیدم که از من نقل قول شده که باعث شد از دست بعضی از دوستان خیلی دلخور بشوم، اینکه جمالی اجازه وارد شدن نمرات نرم افزار را نداده و دلیلش این بوده که به اجبار همه را به کلاسهای جبرانی بکشد و بعد از آن اجازه ی می دهد  تا نمراتتان وارد سیستم بشود ، یعنی شرط وارد شدن نمرات را حضور در جلسات جبرانی گذاشته است. ببنید درست است که من اجازه ندادم که نمرات وارد سیستم شود، ولی خواهش می کنم همیشه در این تفاسیری که می کنید بدترین احتمال ممکن را به ذهنتان راه ندهید، دلیل اینکه من نخواستم این نمرات وارد سیستم شود این بود که اگر نمرات وارد سیستم می شد، برای کلاسهای جبرانی باید هزینه صرف می کردید. بنده چه نفعی می توانم از حضور شما در سر کلاس ها ببرم؟ کمی فکر کنید خواهشاً.

در ضمن بعضی از دوستانی که مشکل حاد دارند تابستان و نمی توانند همه ی جلسات را در کلاس حضور پیدا کنند حتماً با من صحبت کنند.

موفق باشید.

مهسا بازدید : 123 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (0)

سلام

دوستتون میثم جعفری چند جزوه از دانشگاه تهران در اختیار بنده قرار داده بود که من آنها را آپلود کردم، می توانید از لینک های زیر دانلود کنید:

سازه های بتونی

سازه های فولادی

تاسیسات الکتریکی


( راستی کسی سایت امار گیر خوب سراغ نداره؟ من سراغ هر کدوم میرم بعد از یک مدتی رستارت می شوند)

مهسا بازدید : 82 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (0)
دیدم دوستان خیلی به رتبه همدیگر توی کنکور اهمیت می دهند، گفتم این مطلب را براتون بگذارم بخونید، مطلبی که 10 سال پیش روی من خیلی تاثیر گذاشت:


سلام

کنکور باز هم آمد و رفت؛ و باز هم چون همیشه ی اغلب رقابت ها، عده ی معدودی به آنچه می خواستند رسیدند و عده ی کثیری از آنچه می خواستند باز ماندند؛ و ما نمی دانیم تو که خواننده ی این سطور هستی از کدام گروهی. اما یک چیز را می دانیم و از آن بیم داریم. از آن بیم داریم که در میان آن هیاهو ها، شخصیت انسانی تو تبدیل به یک عدد شده باشد، حالا یک رقمی یا دو رقمی یا سه یا چهار یا... رقمی اش فرقی نمی کند. این روزها، روزهایی است که همگان خودشان را به صورت یک عدد می بینند که در پای کارنامه شان درج شده؛ و این، مستقل از آن که آن عدد چند باشد، کوچک باشد یا بزرگ، یک رقمی باشد یا چند رقمی، چیزی نیست جز حقارت کشیدن ظرفیت های وجودی انسان. زندانی ها از وقتی وارد زندان می شوند، دیگر نام و فامیل و هویت بیرونی ندارند؛ تبدیل می شوند به یک شماره، که در همان بدو ورود به زندان، پلاک آن را می اندازند گردنشان و یک عکس روبرو و یک عکس نیم رخ از آن ها می گیرند و آن زندانی از آن پس خود را با آن عدد معرفی می کند؛ از آن پس یک عدد است نه یک آدم و چقدر سخت است که ما هر سال شاهد یک زندان 1/5 میلیون نفری باشیم، که همه ی آدم هایش به یک شماره تبدیل می شوند، و از این نظر فرقی بین آنها نیست؛ حتی شماره های 1، 2، و 3 اش عکس تمام رخشان را می بینند که اینجا و آنجا چاپ می شود. اگر عکس نیم رخشان هم چاپ می شد در کنار همان تمام رخ شاید اندکی به خود می آمدند و از قید غرور خطرناکی که می تواند تا سال ها زندانی شان کند خلاصی می یافتند، و آن یکی ها هم که رقمشان بیشتر از آن است که می خواستند، به کجی می خزند و خود را در زندان غم اسیر می کنند. زندانی، زندانی است؛ چه زندانی غرور باشد و چه زندانی غم و این که یک انسان با تمام ظرائف روحی اش، با تمام حساسیت هایش، با تمام انسانیت هایش، با تمام دغدغه هایش، با تمام خوبی هایش (بیشتر) و بدی هایش (کمتر) را تبدیل کنیم به یک عدد و این بشود معیار ارزش گذاری، چیزی نیست جز به حقارت کشیدن وجود بشر، و مایه تاسف است. حقا بد امانت داری هستیم.

و من دختر مهربانی را می شناختم، که هر چند وقت یک بار به یکی از مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست سر می زد و چه محبت ها که به بچه های آن جا داشت، و چه قدر به آن ها می رسید، و بچه های آنجا چقدر او را دوست داشتند.

و روزی که دیدم بخاطر رتبه چهار رقمی کنکورش دارد گریه می کند،  نشستم و های های به حال «انسانیت» گریستم. و برخودم لعنت فرستادم که مترهامان را چه شده، آیا داریم ارزش انسانی یک فرد را به این اندازه می گیریم که که توانسته است در 18 دقیقه به چند سوال از 25 سوال عربی پاسخ دهد!

اما این با توست که در میان این قیل و قال از کدام گروه باشی. می توانی به این حقارت تن در دهی و همراه با جریان سیلابی که شخصیت انسانیت را به قهقرا می برد، همراه شوی. می توانی در غرور رتبه خوبت گم شوی و یا در غم رتبه ای که مناسب خودت نمی دانی اسیر. اما......... می توانی جور دیگری هم باشی. می توانی زنجیر ها را پاره کنی، خودت را از زندان تنگ آن چند رقم لعنتی رها کنی، به سوی حقیقت فرار کنی، ریه هایت را پر از اکسیژن انسانی کنی، بر فراز قله های توانایی های بشر بایستی. دستانت را باز کنی و بلند فریاد کنی: «من یک انسانم، با تمام ابعاد متنوعی که یک انسان دارد و با تمام خصوصیت هایی که بسیاری از آن ها منحصر به فردند. زنجیر ها را پاره کرده ام، و مسیر عروج را می بینم که چقدر راه های مختلف دارد. و من در هر حال، در مسیر تعالی پیش خواهم رفت»

ف. بیگانه

مهسا بازدید : 128 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (0)

بالاخره اتفاقی که باید دیر یا زود می افتاد،افتاد.

بنده دیروز کناره گیری خود را از سمت مدیرگروهیبه دلایل مشکلات مختلف به ریاست دانشگاه اعلام نمودم، و به زودی فردی جایگزین بندهخواهد شد. در مدت کوتاهی که در خدمت شما عزیزان بودم، درسته که از لحاظ علمی چیززیادی برای ارائه نداشتم و می دانم که مناعت طبعتان مانع از این شد که کم سوادیبنده را به من گوشزد کنید، اما با وجود این نقصان، سعی کردم با تمام وجود در خدمتشما باشم و هیچ جدایی بین " ما" نباشد( هرچند به قول بزرگواری در این مورد باید شماقضاوت کنید چون وقتی که نوبت انسان می رسد که در مورد خود و کارهایش قضاوت کند،مکانیسم های روانی و دفاعی مختلفی در بدن باعث می شود که قضاوت، ناخودآگاه از مسیرحقیقی اش منحرف شود و حق را به جانب خود " شخص" دهد.)

بازی زندگی است و یک روز باعث می شود من درکنارتان باشم، یک روز سبب می شود که از کنارتان بروم، چیزی که مهمتر از این آمدن ورفتن هاست، این است که از ویژگی های مثبت همدیگر بیاموزیم، همدیگر را دوست داشتهباشیم و به فکر یکدیگر باشیم و تلاش کنیم برای موفقیت همدیگر چرا که موفقیت "من" جدا از موفقیت "ما " نیست.

به هر حال برای همه ی شما دوستان عزیزم آرزویموفقیت دارم و همه شما را دوست دارم. در سنی نیستم ( چه از لحاظ جسمی و از آن مهمتراز لحاظ عقلی) که شما را نصیحت کنم، فقط پیشنهاد می کنم که در زمینه های مختلفصاحب تخصص شوید، کشور عزیزمان بیش از هر چیزی به متخصص در امور مختلف احتیاج دارد.

با یک نقل قول از استاد بزرگ نادیده ام، دکترفرهادد میثمی این نوشته را به اتمام می رسانم: " هر کدام از شما را بازیزندگی روزی در جایگاهی قرار خواهد داد، که کمتر مهم است که دقیقاً کجا باشد، وبیشتر مهم است که از همان جایگاه، چگونه وظایف خود را در " خودسازی"انجام دهید، و به دنبال آن، یا حتی همراه با آن، چگونه موج خردسالاری را بهاطرافیانتان انتقال دهید، خواه یک نفر، خواه صد نفرو خواه میلیونها نفر. امیدواریمهر که باشید و هر کجا که باشید، خردورزی همواره برایتان ارزش باشد و تلاش تان برآن  قرار گیرد که این گوهرِ تا حدودیفراموش شده را تا ارزش حقیقی و جوهری خویش عروج دهید و ارزش گذاری و اهمیت دادن بهآن را به صورت یک " فرهنگ" در آورید."

 

حرف دیگری نیست.

                                                                                                                 سیاوش جمالی

                                                                                                                    1391/05/05

تعداد صفحات : 30

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 297
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 71
  • تعداد اعضا : 22
  • آی پی امروز : 216
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 365
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 800
  • بازدید ماه : 800
  • بازدید سال : 11,354
  • بازدید کلی : 111,471